پاسداران انسانیت پیشتازان برتر منشی نیکی پناه شما باد
گر به خود آئی بخدائی رسی بخودآ
سروش نهان گویای ما بزرگترین حماسه های زندگانیست و ما را در سفر بدرون خود یعنی سفری که در خون سرشت «خود» می کنیم از هر گونه سفارشی بی نیاز می دارد و جای دلهرهای باز نمی گذارد . امروز در میدان کشش نبرد و شایستگی هستیم و باید در نبرد خود یابی از تاریکیهای زمان بگذریم . جهان از آن ماست و فرازمان تاریخی هدف ما خدایگانی ، توانائی ،هستی داری
یگانگی ، هم آهنگی، دیدگاه یگانه خود شناسی است بر این آهنگ رهبری خواهانم که اپرای زندگانی ایران زمین یعنی هنر سرای گوهر نمای خانواده (دامن مادر) ، اُپرای فرهنگ که نمود جان و روان نژاد ایرانیست و اُپرای فراگرد . از توانا ترین توانائی نیک برتر آبشخور شود و به بزرگی یعنی منشاء اثر نیک و پا بر جا در زمان رسد تا کودکانیکه با گوهر راستی پا به گیتی می نهد به ما نفرین نکنند و ما را در هستی بیرنگ یعنی اندیشه پاک و گوهر بازتاب «جان و روان» بنام «من» این یگانه سرمایه گیتی و سازنده فرهنگ یعنی نمود هستی انسان و انسانیت جوینده برتر منشی و فرازمندی انسان بدانند و بنگرند. پس ره یافته از سپرستانهای رهی به درون خود، راز و آئین هم آهنگی و راه و رسم دلیری ، آئین زندگانی ایران زمین را در آئینه تابناک نهاد خود میابیم و می شناسیم و از دل به زبان می آوریم و همراهان را سرشار و راه آیندگان را روشن می سازیم و از این دیدگان، بدان پایه از یگانه بینیی (وحدت وجود) می رسیم .
من آرزوی سازندگی می کنم من خویش را با گُرده سخنان دل سنجیده ام امیدوارم کسانی که بدین راه بار میابند و دیدنیها را از یاد نبرند و دریافتنی ها ار بیهوده نگذارند. پس گوش کن به سرشتی که بفرمان دل و به زبان دل بازگو می کنم . پیوستگی جهان مهر و زیبائی است. مهر، حالتی است از میدان ربایش زیبائی ها که آفریدگار پیمان، بستگی و گرایش به زیبا ترین زیبائی هاست ،زیبائی پرتوئی است از دادار هستی بخش که انسان را از گناه باز دارد و به سوی برتری های انسانی کشاند. نهان و زیبائی، «گوهر» فروغان فروغی است که« هستی» در میدان ربایش اوست و این «میدان» را مهر یا روشن گر انسان و پرتوان هستی می نامیم . یاد داری سفری بدرون خود کردیم. اگر ما خویشتن بشناسیم و به چگونگی سرشت خود پی ببریم پیوسته چنان مایه و جاهی جستجو می کنیم که خورند گوهرمان است . راه ما با چراغ خرد و توسن پایمردی و نیروی شکیبائی و زاد و توشه پاکدلی و پاکبازی و با چشم حقیقت بین و از روی نشانه های فروزه های انسانی نژاد ایرانی بدون هیچ گمراهی و دربدری است. راه ما نا پیدا نیست و بیش از دو گام هم نیست گامی به سوی خود و گامی در پیش گاه انسانیت .برگی چند از دفتر دل پاک و نهاد تابناک را خواندیم و از ژرف اندیشی مشتی گوهر از بایگانی دل به ارمغان بیرون کشیدیم و به گوش و جان و سر شنیدیم. از راه بینش، هستی را در انسان، و انسان را در هستی دیده تا فروزه ها- آهنگ ها- اندیشه ها -گفتارها –کردارها- زیستن ها –کوشش ها- آگاهیها -خواستن ها - به خود فرو رفتن و اندیشیدن به جهان درون را با معنای انسانیت در خود جای دادیم به راستی سوگند خوردیم، به دوستی سوگند خوردیم به پاکی اندیشه ایم.